تعز من تشاء و تذل من تشاء
بسم رب الشهدا
ای خدای بزرگ! ای ایدهآل غایی من! ای نهایت آرزوهای بشری!
عاجزانه در مقابلت به خاک میافتم، تو را سجده میکنم، میپرستم، سپاس میگویم و ستایش میکنم كه فقط تو، آری تو ای خدای بزرگ، شایسته سپاس و ستایشی! محبوب بشری! فقط تویی! گمشده من تویی! ولی افسوس که اغلب تظاهرات فریبنده و زودگذر دنیا را به جای تو میپرستم، به آنها عشق میورزم و تو را فراموش میکنم!
اگرچه نمیتوانم آن را هم فراموشی بنامم؛ چون یک زیبایی یا یک تظاهر فریبنده نیز جلوه توست و مسحور تجلیات تو شدن نیز عشق به ذات تو است!
من هرگاه مفتون چیزی شدهام، در اعماق دل خود به تو عشق ورزیدهام و بنابراین ای خدای بزرگ تو از این نظر مرا سرزنش مکن. فقط ظرفیت و شایستگی عطا کن تا هرچه بیشتر به تو نزدیک شوم و در راه درازی که به سوی بوستان بیانتها و ابدی تو دارم، این سبزهها و خزههای ناچیز نظر مرا جلب نکند و از راه اصلی باز ندارد ...
در دنیا به چیزهای کوچکی خوشحال میشوم که ارزشی ندارند و از چیزهایی رنج میبرم که بیاساساند. این خوشیها و ناراحتیها دلیل کمظرفیتی من است. هنوز گرفتار زندان غم و اندوهام، هنوز اسیر خوشی و لذتم ...کمند دراز آمال و آرزو بال و پرم را بسته، اسیر و گرفتارم کرده و با آزادی - آری آزادی واقعی - خیلی فاصله دارم!
ولی ای خدای بزرگ! در همین مرحلهای که هستم، احساس میکنم که تو مانند راهبری خردمند مرا پند و اندرز میدهی، آیات مقدس خود را به من مینمایی و مرا عبرت میدهی.
چه بسا که در موضوعی ترس و وحشت داشتم و تو مرا کمک کردی، چیزهای محال و ممتنع را جنبه امکان دادی و چه بسا مواقعي که به چیزی ایمان و اطمینان داشتم، ولی تو آن را از من گرفتی و دچار غم و اندوهم کردی و به من نمودی که اراده و مشیت هر چیز به دست تو است.
فعالیت میکنیم، پایین و بالا میرویم، ولی ذلت و عزت فقط به دست تو است!
يادداشتي از كتاب خدا بود و ديگر هيچ نبود
دستنوشتههاي شهيـد دكتـر مصطفي چمـــران
****
شب آرزوهاست و اي كاش بدانيم در اين شب عزيز چه بايد بخواهيم!
شب آرزوهاست و گاهي همهمان فراموش ميكنيم همه چيز دست خداست و بايد از او بخواهيم حتي كوچكترين نيازهايمانرا!
شب آرزوهاست و نميدانيم خداوند تنها كسي است كه خرسندتر ميشود اگر بزرگتر از او بخواهيم و ما چه بسا خواستنهايمان در چشمه زلال اشك، آب ميروند!
شب آرزوهاست و كاش امشب بقيهاش را طلب كنيم و با سوز دل بخوانيم:
"اللهم عجل لوليك الفرج"
سلام بر يومالله 22 خرداد ...
بسم ربالمهدي
سلام بر يومالله 22 خرداد ...
سلام بر روزهاي پرشور و حماسه و التهاب و اضطراب و دعا و اشك و توسل ...
سلام بر شبها و روزهاي پر رفت و آمد ستادها ...
سلام بر خيابانهاي شلوغ و پرهياهو، ترافيكهاي سنگين اما متفاوت و خواستني ...
سلام بر كاغذهاي رنگارنگ ...
سلام بر رجزهاي پرمعني ...
سلام بر اشك شوق و لبخند ذوق ...
سلام بر درگيريها و شاخ و شانه كشيدنهاي كوچهبازاري ...
سلام بر استدلال و منطق ...
سلام بر سخنراني و كليپ و بلوتوث و ...
سلام بر صلوات و تكبير و كف و سوت ...
سلام بر همايش و تجمع و خيابانگردي نيمه شب ...
سلام بر مشتهاي گرهخورده و حنجرههاي خشكيده ...
سلام بر فريادهاي كوبنده ...
سلام بر مناظره و افشاگري ...
سلام بر نذر و نياز شبهاي آخر ...
سلام بر لحظه تدارك و تسليم و وضو و نيتهاي پاك ....
سلام بر خودكار و خودنويسهايي كه جوهرشان پاک نمی شد ...
سلام بر انگشت سبابه اي كه آبي شد ...
سلام بر بسم الله الرحمن الرحيم كه بر زبان جاري شد و دعايي كه زير لب زمزمه شد ...
سلام بر دستي كه با اطمينان و آرامش اسمش را نوشت ...
سلام بر رايي كه به صندوق انداخته شد و سلام بر قلبي كه شاد شد ...
سلام بر دلشورهها، هنگام شمارش آرا ...
سلام بر حماسه پرشور حضور ...
سلام بر حضور چهل ميليوني و 85 درصدي ...
سلام بر نتيجه 4 سال تلاش و خدمترساني به مردم ...
سلام بر منتخب مردم دكتر محمود احمدينژاد ...
سلام بر جشن پيروزي ...
سلام بر دورهاي ديگر از تلاش و خدمت و مجاهدت ...
سلام بر خطبههاي روشنگرانه و فرقانگونه 29 خرداد ...
سلام بر استمداد حضرت ماه از حضرت خورشيد ...
سلام بر نداي "مولاي ما دعا كن براي ما" ...
و خداحافظ ...
خداحافظ دروغ و تهمت و تخريب و سياهنمايي ...
خداحافظ نود سياسي ...
خداحافظ فيلمهاي تبليغاتي سياه و متعفن ...
خداحافظ دروغپردازي در مستندسازي ...
خداحافظ شانتاژ و مغلطه ...
خداحافظ آقاي چيز ...
خداحافظ آقاي دولت ائتلافي ...
خداحافظ نامه سرگشاده بيسلام ...
خداحافظ اعلام پيروزي قبل از شمارش آرا ...
خداحافظ ادعاي تقلب ...
خداحافظ دعوت به اغتشاش و آشوب ...
خداحافظ ساندويچ فائزه در كوچه اغتشاش ...
خداحافظ توهم بيشماري ...
خداحافظ كشتههاي دروغين ...
خداحافظ رقيب آراي باطله ...
خداحافظ ادعاي شنيع تجاوز ...
خداحافظ مرد خاكستري با عباي شكلاتي ...
خداحافظ بيانيههاي پيدرپي ...
خداحافظ روزهخواران روز قدس ...
خداحافظ آشوبگران عاشورا ...
خداحافظ آقايان آشتي و وحدت ملي ...
خداحافظ مرام آقازادههاي فراري ...
خداحافظ خواص بيبصيرت ...
خداحافظ ابهت عاليجناب پشت پرده ...
خداحافظ آقاي دوپهلو، آقاي ساكت، آقاي پرسه در مه و ...
خداحافظ سران فتنه ...
خداحافظ بيرونشدگان از كشتي انقلاب ...
و باز هم سلام!
سلام بر ۸ ماه دفاع مقدس ...
سلام بر بصيرت علوي ...
سلام بر شعور حسيني ...
سلام بر غيرت اباالفضلي ...
سلام بر حماسه و حماسهسازان 9 دي و 22 بهمن ...
سلام بر خلوص و مظلوميت بسيجيان خامنهاي ...
سلام بر رويشها ...
سلام بر همه ستارههاي حضرت ماه ...
و سلام خدا و انبيا و اوليا و همه مستضعفان و آزاديخواهان جهان و مردم بابصيرت و عاشق بر؛
سيدنا و مولانا سيدعلي حسيني خامنهاي روحي لهالفداء
"اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد"
اندک های بی شمار
هوالقهار
تحلیلی زیبا و دقیق از آقای امیرحسین ثابتی
نمی دانم چه حکمتی وجود دارد که فرزند حسینعلی منتظری می شود محمد منتظری و نوه امام (ره) سید حسن خمینی ...
اما هر چه هست اعتراف می کنم که تا به امروز معنای این جمله امام (ره) را که فرموده بود: «من با جرات مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه (ص ) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤ منين و حسين بن على صلوات اللّه و سلامه عليهما مى باشند» نمی فهمیدم.
اما امروز فهمیدم چرا امام عزیز با جرات چنین می گفت، زیرا مردم عصر رسول الله (ص) و علی ابن ابی طالب (ع) آنچنان در قید و بندهای نسبی و قبیلگی به دام افتاده بودند که بارها و بارها حق و صراط مستقیم را ذبح کردند اما ملت ایران 1400 سال پس از آن روزگار، به عشق خمینی می خندد و اشک می ریزد اما لحظه ای در برابر سید حسن خمینی سکوت نمی کند.
سید حسن به جای آنکه به صورت وزیر کشور سیلی بزند که چرا «امسال نتوانسته برنامه را مدیریت کند که این جماعت وارد حرم نشوند و علیه وی شعار ندهند» باید به صورت تک تک بسیجی های پدر بزرگش سیلی بزند که رفته اند و وصیت نامه حاج احمد را خط به خط خوانده اند و به آن عمل می کنند.
سید حسن باید سیلی اش را به صورت بسیجیان خمینی بزند که سرشان هم برود نمی گذارند نام خمینی لکه دار شود و اتفاقا این را هم از خود روح الله آموخته اند که سید حسین، فرزند ارشد سید مصطفی خمینی را برای همیشه ضمیمه تاریخ کرد.
سید حسن به جای آنکه مدعی شود عده ای اندک آمده بودند تا برنامه او را به هم بریزند، باید سال گذشته را به یاد بیاورد که همان اندک ها برای او «صل علی محمد بوی خمینی آمد» سر می دادند اما امان از دست این اندک ها که در عرض یک سال 180 درجه شعارهایشان برای او تغییر می کند و نشان می دهند که چرا «بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه (ص ) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤ منين و حسين بن على صلوات اللّه و سلامه عليهما مى باشند؟»
این ها همیشه اندک هستند اما هرچه از این انقلاب می گذرد نقششان پررنگ تر می شود. نه ادعایی دارند و نه «ما بیشماریم» می گویند اما 9 دی و 22 بهمن و امسال هم 14 خرداد می آفرینند و بازهم نشان می دهند که چرا «بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه (ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤ منين و حسين بن على صلوات اللّه و سلامه عليهما مى باشند؟»
هر چه می خواهم دیگر از فتنه 88 نگویم و ننویسم نمی شود. این اندک ها در این یک سال چه ها که نکردند. سال گذشته هاشمی رفسنجانی نه تنها خطبه های نماز جمعه اش را می خواند که 13 خرداد سخنران ثابت حرم بود، کروبی اگر اراده می کرد می توانست لا اقل به نمایشگاه کتاب برود و یا میرحسین که تا همین روزها هنوز هم نخست وزیر امام بود اما در این یک سال غربال انقلاب چقدر سریع و دقیق کار خود را انجام داده که دیگر نخست وزیر امام و رییس مجلس امام و نوه امام و ...باید فکر کنند که چرا حریف این جماعت اندک نمی شوند و هرجا که می روند این اندک ها هم حضور دارند و اصلا مگر این اندک ها چه می گویند و چه می کنند که نشان داده اند «بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه (ص) و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤ منين و حسين بن على صلوات اللّه و سلامه عليهما مى باشند؟»
دوست عزیزی دارم که هم از من احمدی نژادی تر است و اگر اراداتش به رهبری و ولایت فقیه و نظام و اسلام و قرآن و ... بیشتر از من نباشد کمتر نیست، اما 2 سال قبل وقتی با او بر سر سید حسن خمینی صحبت می کردم نمی پذیرفت که او تنها لفظا نوه امام است، اما چه می شود که 2 هفته قبل به من اس ام اس می زند:
Salam. Age tonesti darbare didar seyed hasan mostafavi ba saran fetne va aks ba an ha matlab benevis.
نمی دانم اگر بهزاد نبوی الان در زندان نبود امشب به سید حسن چه می گفت؟! هنوز هم معتقد بود او بهترین گزینه برای ریاست جمهوری دور بعد آنها و حتی رهبری نظام است؟ یا دیگر نظر بهزاد هم عوض شده چون در این یک سال همه آن «اندک ها» اگر تردید هم داشتند، دیگر مطمئن شدند که سید حسن، خمینی نیست، مصطفوی است.
فكري به حال روشنگري در عرصه صهيونيسمشناسي كنيد!
بسم رب الجبار
"ناوگان آزادی که با همراهی 9 فروند کشتی از کشورهای مختلف منطقه و کشورهای اروپایی توسط "بنیاد حقوق بشر، آزادیها و امدادهای بشری مستقر در استانبول (IHH)" برای شکستن محاصره غزه عازم این منطقه بود، در آبهای بین المللی اطراف فلسطین با هجوم نیروهای اسرائیلی مواجه شد."
اين خبري است كه از ديروز بر روي تلكس خبري جهان قرار گرفت و كه در خوشبينانهترين حالت شايد چند روزي روي آن مانور كنند و بعد هم خبر اول همه خبرگزاريهاي جهان اين خواهد بود: آغاز بازيهاي جام جهاني 2010 آفريقا!
و البته بعد هم، همه شبكههاي جهان ساعتها به صورت كاملا زنده، عقل و هوش انسانهاي كره زمين را زنده به گور ميكنند!
موجي كه هم اكنون ملتهاي بيدار از بيداري اسلامي را فراگرفته، عنقريب است كه در هياهوي بازي زيباي آقاي گلهاي اروپا و گلرهاي فوقالعادهشان خفه شود و اين همه به اين دليل است كه هنوز بعد از گذشت 60 سال مانيفست صهيونيست نه در ايران كه در كل جهان ناشناخته است...!
و چه كسي مقصر است؟!
چه كرده است اين صهيونيسم جهاني با عقل و افكار ملتهاي جهان كه كودك خردسال ما آنچنان صحنههاي جنسي را ميشناسد و تحليل ميكند كه پير سالخورده ما و همين پير دنياديده آنچنان بيبهره از پديدههاي انساني اطراف خويش و تنيده در دنياي چشمنواز تجمل و مقهور تبليغات مصرفگرايي است كه كودك خردسال ما در مصرف شكلات نستله!
و چه كسي مقصر است؟!
و اما امروز کجا هستند مدعیان حقوق بشر ...
کجاست شیرین عبادی تا تلختر از زهر افاضات کند!
کجاست شیخ بلاهت که ادعای تعرض کند!
کجاست میرچیز سبز که پس از بیست سال سکوت ادعای نگرانی کند! و اسرائیلیان را مردان خداجو بخواند ...! و شعار نه غزه نه لبنان را تایید کند!
كجايند وكيلالرعاياي دلسوز بشريت كه دلشان به حال دانشگاه آزاد سوخته، اما وقف اموال و افكار نميكنند براي آزادي آزادمردان!
بگذار دهر بر مراد سفلگان بچرخد که نزدیک است اضمحلال امپراطوری قدرت ...
تا كي بايد صبر كرد و سخن از پروتكلهاي صهيون و سيطره صهيونيست بر اقتصاد، سينما، فرهنگ، سياست و همه چيز جهان به ميان نياورد، جز اندكي محدود در جوامع دانشگاهي ...
تاکی صهیونیسم پليد در لفافه تبلیغات رنگارنگ، هوش و گوش و عقل جوانان جهان را ببرد و ما تب فوتبال بگيريم و عشق زميني كاذب را در آدمكهاي نقاشي شدهي هويت گم شده ببينيم!
وقت آن نرسیده است که همه هستی شان را برای ملت رو کنیم؟!
صدا و سيما اگر هنرمند است به جاي تعطيلي برنامههاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي چالشي و پخش 24ساعته فوتبال و سريال، فكري به حال روشنگري در عرصه صهيونيسمشناسي با رويكرد عام كند!
آيا وقت آن نرسيده است كه صداي ملي، منادي پخش روشنگري صداي گوشخراش صهيونيسم و سيماي ملي بيانگر سيماي كريه و پليد صهيونيسم جهاني باشد؟!
بگذار دهر بر مراد سفلگان بچرخد که نزدیک است اضمحلال امپراطوری قدرت ...
لینک مرتبط:
پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی جنایت رژیم صهیونیستی
عکس:اعتراض مردم جهان به جنایات اسرائیل
جمعه؛ فرياد خشم ايرانيان عليه صهيونيستها
دزدان کشتی آزادی (شعر استاد علیرضا قزوه به مناسبت حمله به کاروان آزادی)
و
چهکسانی چشم دیدن "دیروز،امروز،فردا" را ندارند؟
"اللهم عجل لوليك الفرج"
کدام خیانت؟!
بسم رب الشهدا
سوم خرداد 1389؛ سالروز حماسه جاودان فتح خرمشهر است و من پای صحبت یکی از رزمندگانی که از افتخارات آن روزهاست، نشستهام؛ دریابان علی شمخانی.
مقام و منصب امروزش را نمیدانم، اما میدانم که آن روزها، روزهای آتش و خون، از میدانداران معرکه بود، با همرزمان دیگرش که یا شهید شدهاند (همچون علی هاشمی سردار هور) و یا زنده ماندهاند تا شاید سندی بر حقایق آن روزها باشند.
پای صحبتش نشستم و شنیدم آنچه در این30سال نشنیده بودم. اینکه چگونه و با چه امکاناتی جنگ اداره شد. چرا پس از فتح خرمشهر و عملیات بیتالمقدس ما شکستهای پیاپی داشتیم؟ و یا چرا این جنگ 8سال به طول انجامید؟
اما روی صحبتم با این گفتههای ناگفته نیست! با آن گفتهایست که با گفتنش انسان را به تأمل وامیدارد.
اینکه بنیصدر به این آب وخاک، به شهدا، به امام، به سپاه و به ملت ایران خیانت نکرد!!!جای بسي شگفتی است که این کلام را از زبان کسی میشنوم که خود آن روزها در وسط معرکه و سپاهي بود!
کسی که آن روزها همرزم شهدایی چون جهانآرا بود. جهانآرایی که تمام تلاش خود را کرد تا از ارتش تحت فرمان بنيصدر تجهیزات بگیرد تا پاره تن این ملت، خرمشهر عزیز، به چنگ کفار بعثی نیفتد، اما دریغ و دریغ از یک گلوله آرپیجی که جهانآرا و بچههای خرمشهر را امیدی دهد.
نميدانم شاید بعد از گذشت 22سال از پایان این نبرد نابرابر، بعضی واژگان تغییر معنا دادهاند!!
شاید فرهنگستان لغت، باید فرهنگ جدیدی را به نگارش درآورد تا من و امثال من، معنی واژه خیانت به ملتی را بفهمیم!
اما شایدلازم است برای فهمیدن معنای این لغت کمی به عقب برگردیم؛ یعنی 1400سال عقبتر. آن زمانی که پیامبر مکرم اسلام(ص) این جهان را وداع گفتند و سران سقیفه دور هم جمع شدند تا علی علیهالسلام را خانهنشین کنند! مگر چیزی جز جاهطلبی، قدرتطلبی، دنیاپرستی و عدم غیرت و بصیرت اینان بود که خیانتی فراموش نشدنی را در تاریخ اسلام رقم زد؟!
اندک زمانی اگر به جلو برویم به حوادث دیگری میرسیم که شاید بسیار دردناکتر از سقیفه باشد. آری جمل و صفین را میگویم. چه شد که یکبار دیگر دست خیانت خائنین از آستین شترسواران جمل و محکمهنشینان صفین درآمد؟! مگر غیر از جاهطلبی، قدرتطلبی و عدم غیرت و بصیرت آنها بود که باعث شد یکبار دیگر به ولایت امام زمان خود، علی (ع) خیانت کنند؟!
حال چگونه است که همان جاهطلبی و قدرتطلبی انسانی را به خیانت به ملتش بکشاند، اما بعضی آن را تفسیر دیگری کنند!
مگر قدرتطلبی و جاهطلبی بنیصدر به تعبیر جناب اقای شمخانی او را به آن كارها وادار نکرد؟! اگر گذشت 22سال از خاتمه جنگ اندکی ذهنها را از یادآوری بعضی مسائل ناتوان کرده است! این دلیل است که ملت هم این خاطرات را از یاد برده باشند؟! و فراموش کنند که چرا عزیزی مثل حاج احمد متوسلیان مجبور به بیان چنین جملهای شود که اگر بنیصدر با هلکوپتر به زمین بنشیند، من آن را با ارپیجی میزنم!
مگر ما از متوسلیان و متوسلیانهای جنگ ولایتمدارتر و ولایتپذیرتر داشتیم؟!
اگر او آن زمان این جمله را بیان میکند نه به قصد انجام چنین عملی است که جناب شمخاني به کنایه بگوید بنیصدر با هلکوپتر به زمین نشست و آرپیجی هم نخورد!!!! که اوج اندوه و درد این عزیز را بیان میکند، وگرنه حاج احمد آنقدر ولایتپذیر بود که غیر از امر رهبرش عملی انجام ندهد، نکتهای که در این برهه از زمان در بعضی کمتر دیده میشود!!
حال بگذریم از اسنادی که ارتباط بنیصدر و آمریکا را اثبات ميكند! یا آقاي شمخاني این اسناد را نخواندهاند یا این اسناد صحت تاریخی ندارد!!!!!
اگر بنیصدر خائن به این ملت نبود، چرا با آن وضع شرمآور (با لباس زنانه) ازکشور فرار کرد؟
او خود فهمیده بود که چقدر به این ملت خیانت کرده است که اینگونه ناچار به فرار شد، اما بعضی به تعبیری کاسه داغتر از آش شدهاند و به خیانت این نامرد در حق ملت ایران اعتقادی ندارند!!
آیا "بلمی به سوی ساحل" را دیدهاید؟ شاید گوشهای از خیانت بنیصدر در این فیلم به تصویر درآمده باشد.
حال این سؤال مطرح است که فتنهگرانی که سال 88 را در تاریخ این ملت رقم زدند و حرمت عاشورای حسینی را نگه نداشتند، با این تفاسیر خائن به این ملت هستند يا نه؟!!
اگر جناب شمخاني به خیانت آن روزبنیصدر اعتقاد ندارند، پس چه جاي پرسش از مواضع اخيرشان و سكوتشان كه به خیانت سران فتنه 88 هم اعتقادی ندارند!! که فتنه اینان نیز ریشه در همان جاهطلبی و قدرتطلبی و عدم غیرت و بصیرت اصحاب سقیفه و جمل و صفین دارد!
لينكهاي مرتبط:
اشتباهات راهبردی شمخانی در ديروز، امروز، فردا
سالها ميگذرد حادثه ها ميآيد انتظار فرج از نيمهي خرداد کشم
در روزگاران نه چندان دور که اهريمن استکبار پنجه بر رخسار امام ميهن اسلامي ما ميکشيد و باختر ملک ايران دستخوش زياده خواهي عروسک صهيونيسم جهاني، صدام کافر شده بود، برخي فرماندهان جنگ به خدمت پير ميکدهي عشق خميني کبير(ره) عرض حاجت بردند که جبهه ها خاليست و ادامهي حرب مقدور نميباشد .
امام انقلاب و حکومت مردم ايران بر ايشان خطاب فرمود که چنين نيست و با اشارت وي دهها هزار نفر از مردم جان بر کف ايران زمين به پيکار با عدو شتافتند.
قانون هستي آواز رحيل را براي مقتداي عاشقان ولايت سر داد و معبود عبد خالص خود را فراخواند. اضطراب بر امت اسلام مستولي گرديد ولي چون هميشه خلقت برهان لطف ايزد منان نصيب ملت خداجوي ايران گرديد و به هدايت تکويني امام عصر(عج) مردي از ثلاله سادات زمام ولايت ملک سلمان را عهده دار شد.
امام خامنه اي حاکم حکومت الله گرديد تا عصر غيبت را با اتصال به ولايت فقيه طي کنيم.
ما امروز ثابت مي کنيم هنوز پشتيبان ولايت فقيه هستيم و گوش به اوامر الهي ولي امر خود ظهور منجي را به انتظار نشسته ايم.
با شکوه ترين نماز جمعه تاريخ ايران در 14 خرداد به امامت امام خامنه اي مرقد مطهر امام خميني قدس سره
جبهه وبلاگي غدير بار ديگراز شما دوستان قلم به دست و وبلاگنويسان متعهد که بار ها در ايجاد موج هاي وبلاگي همکاري و همياري فرموده ايد در اين موج نيزدعوت بعمل مي آورد تا در کنار يکديگر فضا را با حرکت خدا پسندانه معطر سازيد
دوستان متن اين پست را يا متون خود را در پست هاي وبلاگ خود قرار داده و ديگر دوستان را به شرکت در اين موج دعوت نمايند
موج وبلاگي با ولايت از خرداد تا هميشه
دوستان حامي و شرکت کننده ميتوانند کد بنر سه گوش را در وبلاگهاي خود قرار دهند و همچنين لينک بنر چهار گوش را در مطالب و تبليغات در مورد موج استفاده نمايندضمنا از تصاويري و پستهاي در مورد اين نماز با شکوه که شما پست بزنيد در يک بخش در جبهه معرفي خواهد شد
خاندان خمینیاش گم شد ...
هوالقهار
امسال درست 15 روز زودتر از ميانمان رخت بربستي، درست همان روز كه نوهات را ديدي كه خاندان خمينياش گم شد و درست همان روز كه نظارهگر بودي يكي از بيشمار نتيجههايت را كه "حضرت ماه" در آغوشش گرفته و بوسيده، آماج توهين موسسه نشر فحاشي و محو آثارت شد ...
قبل از رفتن بود كه از خدا مرگ خود را خواستي و در آن نامه تاريخي، هوشمنديات را به رخ جهانيان كشيدي و توطئه كسي را که قرار بود جايت را بگيرد، خنثي كردي و نوشتي: "تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگان اسلام به اسلام" و آن روز نديدند آنچه تو ميديدي و امروز اما ستارههاي "حضرت ماه" از دريچه چشمان او مينگرند و همه چيز را به وضوح ميبينند...
آن روز خيابان امام "خط ويژه" داشت و "نخست وزير" فكر ميكرد ميتواند با استفاده از نامش و با افتخار به حمايت آيت النفس و سيد شكلاتي، "حضرت ماه" را دور بزند، اما امروز نه تنها خط ويژه خيابان امام كه همه خيابانهاي منتهي به انقلاب، متعلق به ستارههاي "حضرت ماه" است و هيچ داماد لرستان و مرد باراني و شيخ بيسواد و عاليجناب بيجناب و هيچ سيد حسني جز "نصرالله" را به آن راه نميدهند ...
امسال امام، 15 روز زودتر از ميان ما رفتي، اما 14 خرداد برگرد و ببين "حضرت ماه" را در بالاترين افق آسمان كه با همان دست عباسياش علمداري ميكند بر حسينيان ...
برگرد و ببين بيتابي كرمهاي شبتاب دوم خرداد را كه امروز دوم خرداد است و اينجا ايران است و صداي مرا از خرمشهر ميشنويد كه يك بار ديگر خدا ميخواهد خدايي كند و اينبار يك روز زودتر در سالروز مرگ دوم خرداد، خرمشهر را آزاد كند تا شايد ممد اينبار باشد و نخوانيم امسال ممد نبودي ببيني را ...
پير جماران و يار مستضعفان! امسال 14 خرداد برگرد تا گوينده خبر، آقاي حياتي اينبار اعلام كند روح خدا از ملكوت آسمان به زمين برگشت تا سلام فرشتگان را به "حضرت ماه" و ستارگانش برساند ... اينجا "حضرت ماه" زهرهاي زهرايي دارد كه نامش "حسين" است و ما همه قرار است "حسين"ي شويم تا ستارههاي "حضرت ماه" بيشمار باشند و سبزها غلط كردهاند كه بيشمارند!
آقا روح الله! نميدانم امسال اگر بيايي 14 خرداد، حاج سعيد قاسمي چگونه و با چه كلمهي عاشقانهاي خطابت ميكند، اما روح تو بزرگتر است از هرچه خطابت كنند و عشق ما را به شما، اين واژههاي گنگ نميرساند!
آقا روح الله! امسال 14 خرداد برگرد تا بساط موسسه نشر توهين و محو آثارت جمع شود تا نتوانند كلاسهاي نسيانشناسي بگذارند و نشر آثار سران فتنه كنند!
رهبر كبير ايران عزيز! امسال 14 خرداد به زمين سرزمينت برگرد، اما نه با هواپيما كه با همان اتوبوسي كه ما را برد راهپيمايي 9 دي، همان كه دوشنبه شهدا را آورد شهرمان، همانهايي كه دوباره كوچه كوچههاي شهر را از بوي گل سوسن و ياسمن پر كردند و منتظرند كه رهبر باز هم برود در كنارشان ...
اي رهبرم! اي سايه سرم! اگر 14 خرداد امسال بيايي و دستان سيد علي را به تشكر از 21 سال سكانداري كشتي انقلاب كه به او سپردي و رفتي، بفشاري، پسر نوح اينبار نه از سر لجبازي و خودپرستي كه از سر خجالت و ترس، جرأت نخواهد كرد سوار كشتي انقلاب شود!
حضرت روح الله! بيا و اينبار ماه و ستارهها را با خود همراه كن و روح بلندت را واسطهاي ميان ما و آسمان كه شايد آدينه، همان روز كه قرار است امسال بيايي، حضرت خورشيد پا بر چشمانمان نهد ...
لينكهاي مرتبط:
توهین شدید اللحن موسسه تنظیم به حسین قدیانی
انجام هركاري براي خاموشي صداي عدالتخواهي
جدیدترین تصاویر سران فتنه در ضیافت عروسی پسر میردامادی
"اللهم عجل لوليك الفرج"
به كوري چشم سران فتنه،"حسين قدياني" را تكثير ميكنيم!
بسم رب المهدی
نه اشتباه نكنيد! من فرزند شهيد نيستم، اما بابا اكبر، باباي همه فرزندان انقلاب است و وصيتنامهاش را فقط براي حسين و خواهرش ننوشته است.
باز هم اشتباه نكنيد! من هنوز آنقدر مبهوت دستان بريده نشدهام و نه آنقدر مجنون فاطمه كلابيه كه كبوتر جلد حرم عباس باشم و بتوانم حسينگونه فرياد بزنم ...
من اما ديگر خسته شدهام! از اينهمه مطالبه! از اين همه اشك و خون دل! از اين همه نالههاي مادران شهيد داده و پدران دل به انقلاب سپرده! از اين بصيرت عوام بيپشتوانه و طبل توخالي خواص!
حضرات به اصطلاح نماينده! وكيلالرعاياي موكليني كه از وكيل خود جلو زدهاند ...
"حسين قدياني" آبروي خود و نظام را يكجا خريد تا سندي باشد بر اميد و مژده رهبر نظام به رويشها!
و شما با خوشخدمتي و پاچهخواري حضرت آيتالنفس، كليد دانشگاه آزاد را به سازمان اوقاف نسپردهايد كه سند روسياهي و ريزشتان را براي nامينبار امضا كردهايد!
جناب آقاي بيهنر!
كاش كمي سياست داشتي ...
كاش ميدانستي كه براي به دست آوردن قلبهاي مردم حتي به نامردي! درِ خانه اغيار را نميزنند!
كاش كمي از "هوش سياه" ميآموختي! بعضيها خوب بلدند براي جا باز كردن و ماندن در صحنه سياه سياست بيعدالت از چه و كه مايه بگذارند ... شبزدههايي كه اگر حتي لحظهاي هم تاب ماه را نياورند، خود را ستارهاي مينمايانند كه افتخارش همسايگي "حضرت ماه" است و تو افسوس كه حتي در خيانت به ملت هم بيراهه رفتي!
عجيب است چگونه و با چه هوشي به مجلس جمهوري اسلامي راهيافتهاي كه براي خود از شترسوار فتنه "اشد من الجمل" مايه ميگذاري! بنازم هوش سرشارت را ...
حداقل براي اينكه تهماندهاي آبرو در ظرف مثلا خدمتگذاريات براي مردم بماند، نام آن ابليس زننما را نميآوردي كه انسان را ياد عروسكان كوكشده مياندازد ...
جناب آقاي علي لاريجاني!
"داداش حسين بچه بسيجيها" انصافا چه خوب توصيفت كرده است، ولي من ماندهام چگونه است كه شبگردان مست هم از پرسه زدن خسته ميشوند، اما تو مدتهاست پرسه در مه ميزني و اصلا ابراز خستگي و پشيماني نميكني!
راستي تازگيها دستانت را لمس كردهاي؟ كرخت نشدهاند؟ لمس نشدهاند؟ هنوز هم ازشان كار برميآيد؟ آنها را بو كردهاي؟ ماندهام كه چگونه است بوي جهنم را از دستاني كه در دستان شيخ بيسواد قرار گرفت، استشمام نميكني؟!
آري! من به "داداش حسين بچه بسيجيها" سپردهام تا با همان تراشي كه قلم خود را ميتراشد و تيز ميكند، قلم مرا هم بتراشد! قلم همه ما امروز در دستان پربركت و پررونق و پربصيرت اوست و دستان او در دستان قلم شده عباس!
آری ما به کوری چشم سران فتنه هر کداممان "حسین قدیانی" میشويم و او را تكثير ميكنيم تا بيشمار، ستارههاي پرفروغ حضرت ماه باشند نه شبپرستان كوفيمثال!
و باز هم تكرار ميكنيم: آنها كه توهم زدهاند و خواب خوش ميبينند، غلط كردهاند بيشمارند ...
اين را هم بدانيد كه اين تازه زهر قلمهاي ستارههاي "حضرت ماه" است ... بترسيد از زهر شمشير مولاي ما ... بترسيد از نگاه تند و غيرتمند "حضرت خورشيد" ...
آقايان رحيمي و حسيني كه دستانتان به سخنان مولايتان و به خواست دل حضرت نائب، دهنكجي كرد!!! لجبازي شما، لجبازي كودك سهساله نيست كه با مهر مادري فراموش شود ... لجبازي شما غيرت خورشيد را برانگيخته است ... بترسيد از آن روزي كه آتش اين غيرت دامنتان را سخت بگيرد ...
توصيه اين خواهر كوچكتان، توبهاي نصوح و سريع است، اگر ذرهاي از آخرت ميترسيد ...
و بدانيد اين رهبر و ملت شهيد داده منتظر شما و حتي منتظر عاليجنابان دستگاه قضا نميمانند ...
صبر مولاي ما را نگاه نكنيد ... چند روز ديگر تمام ميشود ... چند روزي بيش نمانده است تا روز انتقام و صبح پيروزي ...
دشمن آنزمان فرصت كرد نامردياش را به رخ تاريخ و روزگار بكشد كه دستان علي عليهالسلام بسته بود و زهرا سلام الله عليها انگار به دنيا، به اين روزگار آزگار، پا گذاشته بود تا صداي "هل من ناصر" علي مظلوم را بين در و ديوار به گوش تاريخ برساند، اما شما خواب نبينيد ...
حكايت مدينه و كوچه و در سوخته، حكايت گوش به فرماني عليست هنگامي كه بايد سكوت ميكرد و تنها يك بار اتفاق افتاد، وگرنه همين علي زماني كه دستش باز شد و به خلافت رسيد، نه حرمت قبله پوشالي و نماز توخالي را نگهداشت و نه با همراهان و همرزمان پيامبر پيمان دوستي بسته بود ...
شمشير علي زماني كه اذن گرفت، ناكثين و مارقين و قاسطين را به يك ضربت زد ... و حتي اگر آن عجوزه شتر سوار سرجايش نمينشست، حق او را نيز كف دستش ميگذاشت.
دستان مولاي ما، البته امروز بسته نيست، اما حكم جذب حداكثري هم مطمئن باشيد زمان دارد و وقتي اين زمان به سر رسيد، شيخ بيسواد، ميريزيد، مرد خاكستري و حتي عاليجناب بيجناب نميشناسد كه هيچ! شما ملوّنان قدرتپرست كه گاهي به اين طرف خم ميشويد و گاهي به آن طرف نيز از زير تيغ عدالت به سلامت نخواهيد گذشت ...
پس منتظر باشيد ...
"اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد"
ارغوانیترین یاس عالم ...
بسم رب الشهیده
سلام بر راست قامتترین بانوی قد خمیده ...
سلام بر ارغوانیترین یاس عالم ...
سلام بر مواقع النجوم ...
سلام بر قلب حدیث ثقلین ...
سلام بر "کشتی پهلو گرفته" ...
سلام بر اشکهای پنهانی فاطمه ...
سلام بر بغض نشکفتهاش تا پایان انتظار سبز ...
سلام بر قنوت یکدست مادر ...
سلام بر زخمهای پنهانیاش از علی ...
سلام بر چادر خاکیاش ...
و سلام بر تو که بهانهي این حرفهایی ...
از "لایمسه الا المطهرون" میگویم که
خدایا تو شاهد باش این قوم هزار چهره با "و یطهرکم تطهیرا" چه کردند!
الله الله علی را تا مسجد کشیدند! ... بدنهي دین ساییده شد!
فاطمه سیلی خورد! ... صورت شیعه کبود شد!
چادرش خاکی شد! ... چهرهی دین غبار گرفت!
همانجا ملائک فریاد زدند: "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد"
آری؛ همانجا که فاطمه ندا سر داد: "خذینی یا فضه"؛ زیارت عاشورا ریشه گرفت تا عاشورا ...
"عاشورا" زیارت "سقیفه" تا "عاشورا"ست ...
"اللهم العن اول ظالم ظلم" را در پشت در سوخته فریاد زديم و در "محرم الحرام" 61 هجري "و هذا یوم فرحت" را طاغوتیان تا به امروز به تصویر کشیدند...
و اینبار مطالبهاي شفافتر
هوالمجید
سال گذشته همين روزها بود كه شور و اشتياق انتخابات، فضاي كشور را پر از نشاط و هيجان كرده بود. روزهايي كه شايد هيچ وقت از ياد مردم خصوصا جوانترها نميرود و فراموششدني نيست.
روزهايي كه شايد آرامش امروزمان مرهون انتخاب صحيح و بجاي همان روزهاست!
و اكنون شروع تجديدخاطره است و ياد ايام!
اين روزها هنوز شيريني و شادي آن روزها را در كام داريم و تلخي ته آن نيز هنوز ذائقههايمان را آزار ميدهد.
و البته بايد بكوشيم كه ذائقهمان به آن تلخي عادت نكند و شيريني را از ياد نبرد!
چندي پيش كه عكس حضور برخي سران فتنه را در مراسم ختم پدر وزير ارشاد ديدم و ديدم كه چگونه آقايان خواص!!!!!!!!!!!!! بر خلاف مردم عوام! دستي به مصافحه برايشان گشودهاند! دچار تأسف و تأثري عميق شدم!
انگار نه انگار كه پايتخت كشور عشق، ايران، 8 ماه در تب و تاب فتنهگري، تاب آورده است؟
انگار نه انگار كه اينها قانونشكني و قاعدهشكني كردهاند و از قاعده نظام خارج شدهاند؟
"اگر چنانچه كسى وارد ميدان رقابت انتخاباتى و مسابقهى انتخاباتى بشود، اما بخواهد چهارچوب را بشكند، او از قاعدهى نظام خارج شده است، از قواعد حركت انتخاباتى خارج شده؛ اين غلط است، اين درست نيست. بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست."1
"آن كسانى كه اين نقشهى كلى را كه متبلور است در قانون اساسى و حكميت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعهى نظام اسلامى هستند. آن كسانى كه اينها را رد ميكنند، كسانىاند كه خودشان به دست خودشان صلاحيت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست ميدهند و صلاحيت ندارند. كسانى كه حاضر نيستند قانون را تحمل كنند، كسانى كه حاضر نيستند اكثريت را قبول كنند، كسانى كه آن انتخابات عظيم چهل ميليونىِ مايهى افتخار را زير سؤال ميبرند، يك نقطهى قوّت را براى نظام ميخواهند تبديل كنند به يك نقطهى ضعف، اينها در واقع دارند خودشان، خودشان را از اين كشتى نجات - كه نظام اسلامى است - بيرون مىاندازند؛ والّا هيچ كس نميخواهد كسى را از كشتى نجات بيرون بيندازد." "ما هيچ كس را از نظام بيرون نميكنيم؛ اما كسانى هستند كه خودشان، خودشان را از نظام بيرون ميكنند؛ خودشان را از نظام خارج ميكنند."2
چرا بايد فضاي جامعه براي "بيرونرفتگان از نظام" اينقدر امن باشد كه جرأت كنند بيواهمه جلوي دوربين نظام حاضر شوند؟
چرا مطالبه جوانان اينقدر بايد از خواص كم باشد كه خيلي راحت جرأت كنند جلوي دوربينها، شيخ بيسواد را تحويل بگيرند و با او مصافحه كنند، همان فردي كه مردم كوچه و بازار با لنگه كفش از او پذيرايي كرده بودند؟!!!!
چگونه است كه مردم پيام حضرت آقا را در جذب حداكثري و دفع حداقلي ميگيرند، ولي اين خواص!!!!!!
"چرا مردم امسال در بيست و دوى بهمن از سال گذشته گرمتر و متراكمتر آمدند؟ چون احساس خطر كردند؛ چون ديدند كسانى به بهانهى مسئلهى انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود مىآورند، دارند معارضه ميكنند، دارند پنجه به چهرهى نظام ميزنند. رفتار خطرناك آنها اين بود كه نام امام و انقلاب و نظام را هم گاهى مىآورند، اما حرفشان، عملشان، اقدامشان، تحريكشان، درست نقطهى مقابل روش انقلاب و ممشاى انقلاب و اهداف انقلاب است؛ مردم اين را احساس كردند. اينكه مردم اين را ميفهمند و احساس ميكنند، اين بصيرت بالايى است، اين خيلى مهم است"3
دلم گرفته بود و از اينكه ميديدم ديگران هم سكوت كردهاند و باز هم فقط چند بچه بسيجي، شايد در اين فضاي سايبري يا روزنامههاي ارزشي به آن پرداختهاند، حس رخوت و سستي مسؤولين نگرانم ميكرد.
نگران از اين بابت كه نكند دوباره بساط غفلت عَلَم شود و نكند دوباره سالي ديگر و فتنهاي ديگر رقم بخورد كه امتحان، سخت است و جاده پيش رو مهآلود!
اما ديشب در حين تماشاي برنامه "ديروز، امروز، فردا" با حضور حاج آقا پناهیان، موجي تازه در دلم ايجاد شد. موجي كه بر آن شديم تا مطالبه كنيم شفافيت را، عقلانيت سياسي را، تقويت و حفظ حافظه سياسي مردم را،
به راستي چرا جوان امروز نبايد پيشينه احزاب سياسي و افراد هر حزب را بداند؟
چرا جوان امروز نبايد مسؤولين مملكتياش را بشناسد و بداند كه هر كدام در گذشته چه كردهاند؟ چه خدمتي يا ...
چرا بايد پديدهاي به نام آقازادگي در جامعه ما رشدي اينچنين داشته باشد و مصونيت پشت مصونيت، آنها را اينچنين مسلط بر مردم مستضعف كند؟
چرا بعد از ماهها مطالبه مردم هنوز آقازاده لندننشين، در امنيت كامل به سر ميبرد؟
چرا تاريخ گذشته در صندوقچه آرشيو صداوسيما پنهان شده است و جوانها بياطلاع هستند؟
چرا برملا نميكنيم نام افرادي را كه به امام نامه نوشتند كه مردم ديگر حاضر نيستند جبهه بروند و وضع جامعه را آنقدر اسفبار جلوه دادند كه پذيرش قطعنامه را به امام تحميل كنند تا چهره واقعي آنها عليرغم زيركي و موجه و مؤدب بودن! آنها آشكار شود؟
چرا نميشناسيم كساني را كه زمان جنگ عراق و كويت خواستار اتحاد با صدام بودند؟
چه كساني خواستار ارتباط با اسلام طالباني بودند و چه هدفهايي را دنبال ميكردند؟
چرا شعار "ما اهل كوفه نيستيم ميدهيم"، اما هميشه اكثر مطالبات رهبر عزيزمان روي زمين ميماند؟
و آيا زمان آن نرسيده است كه صداوسيما كه رسانه ملي است و در صدر رسانههاي فرهنگساز جامعه، در جهت شفافيت حداكثري قدم بردارد؟
و بايد گفت انصافا "ديروز، امروز، فردا" قدمي هرچند كوچك در همين راستاست كه بايد تقويت گردد و روز به روز بهتر و مفيدتر شود. ما اين حركت كوچك، اما تحولآفرين را به فال نيك ميگيريم و مطالبه ميكنيم شفافيت حداكثري را در اين رسانه ملي و براي موفقيت روزافزون دوستان رسانهاي خود دعا ميكنيم و البته اولين مطالبه ما، پاسخگويي آقايان لاريجاني، رحيمي و حسيني است!!!
پينوشت:
1و 2 و 3: بیانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى مورخ 6/12/1388
اللهم عجل لوليك الفرج